-
خدای من
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 11:53
دلم واست تنگ شده نمیدونم چرا اینقدر چشمم ضعیف شده که نمیتونم ببینمت
-
خدایا
دوشنبه 10 مهرماه سال 1391 22:21
خدایا من دلم قرصه کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن...
-
عذرخواهی
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1391 17:22
سلام خدا خدا جونم منو ببخش بخاطر همه اون لحظه هایی که اشتباهی فکر می کردم کسی غیر از تو هست و نبود!
-
آی خدا
جمعه 20 مردادماه سال 1391 12:56
دل من تنگه می دونی کاشکی قابلم بدونی...
-
هنوز صدای سکه ات می آید
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 16:38
چقدر امروز بد است امروز که باز هم در خیابان بودم و باز هم سکه ای به زمین افتاد و باز هم گمان کردم تو آمدی! یادت هست اولین روز را می گویم اولین روزی که دیدمت و تو مرا دیدی و شناختی و من نشناختمت اولین روزی که در خیابان بودم و سکه ام به روی زمین افتاد و خم شدم که آنرا بردارم اما تو ... اصلا وقتی صدای سکه می شنوم دلشوره...
-
خدایا
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 21:09
همین امشب از حال من باخبر باش . .. ... .... ...... ....... .......... ............ ............. نجاتم بده
-
خدای نسیم
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 11:48
سلام خدا. من خوبم اما... اما حال دوستم نسیم خوب نیست نمیدونم چی شده که این قدر ناراحته و شاکیه خدای مهربونم خودت می دونی که هیچ کدوم ا ز ماها دوست نداریم از تو شکایت کنیم چون تو این دنیایی که همه همه ی آدماش فقط تا وقتی ما رو میخوان که به نفعشون باشیم ... تنها کسی که واسمون می مونه و همیشه نفع ما رو میخواد تویی... خدا...
-
تنها
جمعه 21 آبانماه سال 1389 18:33
به تنهاییت قسم تنهای تنهام....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آبانماه سال 1389 19:14
خدایا بی تو ............
-
خدای من
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 01:17
سلام خدا من خوبم من کودکی معصوم نیستم من آدم بزرگی پر از اشتباهم خدایا دنیا چقدر کوچیکه آخه چه جوری نفس بکشیم؟...
-
خدای زهرا
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 22:47
سلام خدا. من خوبم از تو تشکر می کنم که مرا از شر شیطان نجات دادی و مرا به راه راست دعوت نمودی. ای خدای مهربان من از تو خواهش می کنم که شبطان را از من دور کنی من از تو خواهش می کنم نماز را در دل من سبز فرمایی. اگر این کار را بکنی من هم به تو قول می دهم که از امروز اگر نماز خواندن را شروع بکنم دیگر از نماز خواندن دست...
-
خدای بنفشه
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 13:39
سلام خدا من خوبم ای خدای یکتا، ای خدای مهربان تو آفریده های زیادی به ما آفریده ای که ما از آن استفاده می کنیم. ای خدای مهربان همه بیمارها که در بستر بیمارستان افتاده اند، شفا بده تا بچه های آن ها ناراحت نباشند. ای خدا مادر من پایش شکسته است. پای مادر من هر چه زودتر شفا بده تا به برادر کوچکم برسد. ای خدا من تو را خیلی...
-
کودکی
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 12:58
یادش بخیر اون روزگار فصل قشنگ کودکی عروسکها زنده بودند قبیله ای عروسکی...
-
خدای سپیده
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 23:10
سلام خدا. من خوبم ای خدای مهربان من خواهش می کنم که هر که خانه ندارد به او خانه بده و به ما هم یک خانه بزرگ بده. خدایا هر کس ماشین ندارد به او ماشین بده و همه مریض ها را شفا بده و مادر من خوب کن تا لکه های صورتش برود و دیگر دونه نزند. خدایا به آنهایی که معتادند کمک کن تا ترک کنند و حتی دیگر سیگار هم نکشند. به پدر من...
-
سلام خدا
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1387 15:32
سلام خدا. من خوبم آره!من خوبم؛ چونکه هر چیزی خواستم بهم دادی اما یادته سر نماز یک چیزی ازت خواستم! می دونی چند روزه توی کما (اغما) ست؟ چند روزه دارم بخت می گم، چرا جوابمو نمی دی؟ مگه نمی گن خدا خیلی مهربونه؟ هر بنده هر چیزی که بخواد بهش می ده! خواهش می کنم جواب من را بده. آخه خودت که دلواپسی های ما را می بینی پس...
-
خدای فاطمه
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 18:04
سلام خدا. من خوبم با سلام به خداوند مهربان خداوند مهربان من خیلی آرزو دارم. خداوند من یک پدر دارم که مریض است پدر من بیماری قلبی دارد هفته پیش پدرم را عمل کردند و به پدرم جواب رد داده اند ولی دیگر پدرم را نمی توانم ببینم خداوندا اگر من داخل کلاس نمی توانم گریه کنم. همه ی بچه ها از پدرشان صحبت می کنند ولی من از حال...
-
خدای محمد رضا
چهارشنبه 9 خردادماه سال 1386 22:07
یا خدا ادرکنی سلام خدا. من خوبم. خدا من کی بزرگ می شم؟ من دوست دارم که زودتر بزرگ بشم. ای خدا من از تو تشکر می کنم که به من نعمت بزرگی دادی. ای خدای مهربان من از تو تشکر می کنم که توانایی خواندن ونوشتن دادی. ای خدای مهربان خیلی تو را دوست دارم. امضاع محمد رضا سلام دوستان این نامه تازه امروز به دستم رسید. محمد رضا...
-
خدای کیمیا
چهارشنبه 2 خردادماه سال 1386 06:53
سلام خدا سلام ای خدای مهربان. ای خالق زیباییها، من غلام و بنده تو دوست دارم کمکم کنی نمازم را به موقع خودش بخوانم. یادت هست؟ یادت هست آن روزی که من در مسجد دانشگاه شیراز وقتی که من در میان آن همه بنده به سن تکلیف رسیدم و با واجبات تو آشنا شدم و صف ما مانند صف فرشتگان تو است. وقتی شعر خدا و شعر جشن عبادت را می خواندم...
-
خدای مریم
جمعه 21 اردیبهشتماه سال 1386 23:44
سلام خدا. حالت خوبه؟ حالم خوبه. معلوم است که حالت خوب است. من خیلی آرزوها دارم که می خواهم برای تو بگویم. اما نمی توانم همه خواسته هایم را در این برگه کوچک بنویسم. راستش را بخواهی خیلی دلم برای تو تنگ شده. من تو را خیلی دوست دارم. خدایا من تو را مثل برادر و پدرم می دانم. یکی از آرزوهای من این است که همیشه پدر و مادرم...
-
نامه آیلار
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 19:14
سلام خدا جون. احساس می کنم که خیلی وقت هست که با تو حرف نزدم. خیلی دوست دارم من هم نماز بخونم و با تو راز و نیاز کنم. اصلا حواسم جمع نیست. هر موقع که میام وضو بگیرم و چادرم را سرم کنم و سجاده خودم و پهن کنم و نماز بخونم یک شرایطی پیش اومده که مجبور شدم فورا برم ولی من هم دوست دارم یکی از بنده های نمازگزار تو بشم. آه...
-
نامه ساره
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 11:24
سلام خدا. من خوبم. ولی من خوب نیستم. خانم معلممون گفته بگم خوبم. ولی میدونی خدا دیشب بازم مامانم و بابام دعواشون شد. خیلی دعواشون شد. من خیلی ترسیدم. مامانم واقعا قهر کرد رفت خونه بابا بزرگ. به بابا گفت میای و تکلیف منو روشن می کنی. خب خدا من چیکار کنم؟ عمه میگه بابات مامانتو طلاق میده و یه مامان خوب برات میاره. ولی...
-
نامه فاطمه
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1385 07:29
سلام خدا. من خوبم. تو خوبی؟ نمی دونم چرا یک چند روزی هست که دلم گرفته، دلم می خواد بیام تو آسمون ها پیشت. خدایا تو که به این خوبی هستی، پس چرا بعضی از بنده هات بد هستند و کارهای بد و خطا می کنند؟ خدایا تو خودت خوب می دونی که من با دست های کوچکم برای ظهور امام زمان (عج) دعا می کنم، پس چرا نمی یاد؟ خدا جون من سر نماز که...
-
نامه های لیلا و فاطمه
دوشنبه 18 دیماه سال 1385 23:22
سلام خدا. من خوبم. شما چطور هستید؟ خداجون من شما را خیلی دوست دارم. من بارها با شما نامه نوشته ام و حرف دلم را گفته ام. این نامه نامه ای است که می خواهد از بین نامه های بچه ها انتخاب شود یا نشود. من در نامه های قبلی با شما از سختی هایم گفته ام و گفته ام که درسهایم امسال خیلی سخت شده است. و من مثل سال های قبل نمی توانم...
-
کاش دوباره بچه می شدم...
پنجشنبه 7 دیماه سال 1385 22:46
سلام خدا. من خوبم فقط یه کم دلم واسه بچگیهام تنگ شده. واسه اون موقع هایی که پاک بودم. واسه اون موقع هایی که قلبم صاف بود، عین آینه. اون وقتا که بچه بودم، تا اسم امام حسین رو میاوردن اشک تو چشمام جمع میشد. یادم به بچه هاش تو کربلا میفتاد و معصومانه واسشون گریه می کردم. اون وقتا که بچه بودم، هر چی می گفتند باورم میشد....
-
سلام خدا. من اورژانسی ام!
دوشنبه 20 آذرماه سال 1385 20:20
سلام خدا. من خوبم... چیزی نیست. می بینی که فقط یکم دلم گرفته. نمی تونم جلوی گریه مو بگیرم. ببخشید نمی خواستم ناراحتت کنم. آه. اینقدر دلم گرفته که اصلا حوصله هیچیو هیچ کیو ندارم. دلم میخواد اصلا امشب کسی نیاد خونه. دلم میخواد امشب اصلا تلفن زنگ نخوره. تلویزیون روشن نشه و هیچ کس با من حرف نزنه. امشب حتی حوصله کتابهام رو...
-
سلام خدا. دیدی برگشتم!
جمعه 26 آبانماه سال 1385 08:08
سلام خدا. من .. من..... دیدی اومدم! دیدی بالاخره برگشتم به طرف خودت. آخه دیدم واقعا بجز تو هیچکس رو ندارم. هیچکس! اومدم بگم ببخشید. من واقعا خیلی ناراحت بودم. خیلی..... همه تقصیرا رو انداختم گردن تو. مثل همیشه. اما تو! تلافی نکردی... مثل همیشه. بخخدا نمیدونم... نمیدونم چطوری بگم ببخشید. الانم خیلی دلم هواتو کرده. خیلی...
-
سلام خدا. حالا من چیکار کنم؟
دوشنبه 22 آبانماه سال 1385 06:49
سلام خدا. من خوب...........نه. خودت گفتی دروغ نگم. خوب نیستم. اصلا هم خوب نیستم. نمیخوام از کسی پیش تو شکایت کنم. کلی ازت گله دارم. از خودت. آره از خودت. باورت میشد یه روز بیام و همچین حرفی بزنم؟ ........ یه وقتایی تو زندگی آدم باید از بین دو راه یکی رو انتخاب کنه. تو انتخاب این راه هم، همه بهش میگن هر چی خودت بگی!...
-
سلام خدا. گمت کردم.
یکشنبه 7 آبانماه سال 1385 18:07
سلام خدا. من خوبم. فقط......... فقط، روم نمیشه بگم که گمت کردم. یه جایی جات گذاشتم، یادم نیست کجا. نمیدونم تا کی داشتمت. شاید تا آخرین نماز باحالی که خوندم. شاید تا اونروزی به اون پیرزن کمک کردم. شاید تا اون شب که ......... شاید تا اون روز که .......... ولی تو که همه جا بودی. همیشه احساست می کردم. پس چرا الان نیستی؟...
-
خدا و شب قدر
سهشنبه 25 مهرماه سال 1385 13:10
سلام خدا، من خوبم دیشب شب قدر بود. منم که دیگه هیچ کس رو نداشتم و هیچ امیدی هم تو این دنیا واسم نمونده بود، اومدم سراغ خودت. یادت میاد؟ یادت نیست؟ خب حق داری. آخه بین این همه بنده های خوبت معلومه که یادت به ما روسیاها نمیاد. اصلا شاید هم منو ندیدی. ولی چرا. من با بقیه فرق داشتم. حتما یادت میاد. اونوقتی که داشتی سرنوشت...
-
سلام خدا
جمعه 7 مهرماه سال 1385 08:30
سلام خدا، من خوبم. مثل همیشه! خیلی وقت بود که دیگه تنها مونسم تو بودی. دیگه با بنده هات کاری نداشتم. به عشق تو چه کارهایی می کردم. خودمو به آب و آتیش می زدم، تا یه جایی، یه وقتی، بشنوم که تو ازم راضی هستی. از صبح که بیدار می شدم همین جوری منتظر بودم تا که شب برسه و نصف شب و همه بخوابن و من بمونم و تو ... می پریدم تو...