... سلام خدا. من خوبم

فقط برای خدا ...

... سلام خدا. من خوبم

فقط برای خدا ...

کاش دوباره بچه می شدم...

 

سلام خدا. من خوبم

فقط یه کم دلم واسه بچگیهام تنگ شده. واسه اون موقع هایی که پاک بودم. واسه اون موقع هایی که قلبم صاف بود، عین آینه. اون وقتا که بچه بودم، تا اسم امام حسین رو میاوردن اشک تو چشمام جمع میشد. یادم به بچه هاش تو کربلا میفتاد و معصومانه واسشون گریه می کردم. اون وقتا که بچه بودم، هر چی می گفتند باورم میشد.

اون وقتا چقدر قشنگ با خودت حرف میزدم. همه چیزو به تو راست می گفتم. چون باورم شده بود که تو همیشه منو می بینی. می دونستم که نمی تونم بهت دروغ بگم. اما حالا....

نمی دونم تا به حال چیز راستی هم بهت گفتم یا نه؟

کاش دوباره بچه می شدم و معصومیت از دست رفته ام رو به دست میاوردم.

کاش دوباره بچه می شدم و به همه می گفتم که واقعا خدا ما رو می بینه.

کاش دوباره بچه می شدم و از صمیم قلب باور می کردم که تو تنهاییهام فقط تو رو دارم.

کاش دوباره بچه میشدم و ...........

دیگه اینجا نمی نویسم. دیگه حرفهای خودمو  که پر از ریاست، نمی نویسم.

دیگه میخوام فقط حرفهای خالصانه بچه های معصوم رو اینجا بنویسم. بچه های معصومی که تا اسم امام رضا (ع) جلوشون گفته میشه خالصانه میگن: " کاش من اون آهو بودم."

حرفهایی که فقط یه دل پاک می تونه اونها رو به زبون بیاره. یه دل پاک که تا حالا گناه رو تجربه نکرده. یه دل پاک که هنوز تو دیکته اش " گناه" رو اشتباه می نویسم.

کاش دل من هم اینقدر با گناه بیگانه بود.

کاش دوباره بچه میشدم. کاش دوباره بچه میشدم..........

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
یاس پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.yasivaostad.blogsky.com

سلام خیلی زیبا بود
بچه ها خیلی پاکند

پینه دوز پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ب.ظ http://pineh-doz.blogsky.com

سلام
ولی از نوسته هات معلومه که دلت باگناه قهره قدرشو حتمامی دونی.

قربون دلت

بارون پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:33 ب.ظ http://delvapasiii.blogsky.com

تمام روز در آینه گریه کردم
بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله ی تنهایی ام نمی گنجید
و بوی تاج کاغذیم
فضای آن قلمروی بی آفتاب را
آلوده کرده بود

تمام روز نگاه من
به چشم های زندگی ام خیره گشته بود
به آن دو چشم مضطرب ترسان
که از نگاه ثابت من می گریختند
و چون دروغگویان
به انزوای بی خطر پلک ها پناه می بردند

کدام قله؟ کدام اوج؟
مگر تمامی این راههای پیچاپیچ
در آن دهان سرد مکنده
به نقطه تلاقی و پایان نمی رسند؟!!

مهم اینه که کودک درونمون رو همیشه یاد کنیم ...
اونوقته که دیگه خیلی از کاشکی ها هم بر آورده میشه ...

مهتاب جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:12 ب.ظ http://rezaeirad.blogfa.com

سلام.
بشنو از سهراب:
" من گره خواهم زد ، چشمان را با خورشید
دلها را با عشق،
سایه ها را با آب،
شاخه ها را با باد.
و بهم خواهم پیوست ، خواب کودک را با زمزمه زنجره ها."

در کودکی / دلت چون آینه / روحت چون پروانه /
و حال چه داریم ؟
هیچ ........... نه دلی که مثال آینه باشد نه روحی که چون پروانه رها باشد ...

موفق و شاد باشی.

یاس جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.yasivaostad.blogsky.com

سلام
اگه مایل باشن تبادل لینک کنیم اخه نوشته هاتون خیلی به دلم نشست
شاد باشی

. شنبه 9 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.mostafaye-man

سلام
ممنون از لطفت
نمیدونم چرا هر وقت وبلاگ زیباتو میخونم یه حالی بهم دست میده یعنی سبک میشم انگار کسی دیگه هست که حرف دل منو به خدا میزنه
یاد اون بچگی ها بخیر که اگه گناهی هم میکردیم میگفتن اشکالی نداره بچست ولی الان وضعیت از زمین تا اسمون فرق کرده
دیگه مزاحمت نمیشم
فقط کاش میشد
بازم بهم سر بزن خوشحال میشم
بای

تنهاترین تنهایان دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:49 ب.ظ http://tanhatarinetanhayan.blogsky.com

به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
............a$$...............s$
............f$$$'............s$$
............s$$$³´.......,..s$$³
..........h$$$$³.......s$'...$$³
.........i$$$$$.......s$³....³$
.....$...n$$$$$s.....s$³.....³,
....s$...'³$$$$$$@...$$$
....$$....³$$$$$$4...³$$s
...³$.....³$$$$$$$u..s$$$....s´
...`$$.....³$$$$$$$.$$$$...s³
....³$$s....³$$$$$$s$$$³..s$'
.....³$$s....$$$$$s$$$$'..s$$
..`s...$$$$...s$$$$$$$$³..s$$³..s
...$$.s$$$$..s$$$$$$$$$$$$$$³..s$
.s$.s$$$$s$$$$$$$$$$$$$$$$.s$$
..s$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$³
.s$$$ssss$$$$$$$$$$$$$ssss$$$$$´
$$s§§§§§،TANHATARIN§§§§§§§§§s$,
³§§§§§§§§§§§§§§s$s§§§§§§§§§§§§§s
³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
..§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
..³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
...³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
.....³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
.......³§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§³
...........³§§§§§§§§§§§§§§§³
..............³§§§§§§§§§§§³
...................³§§§§§³
......................³§³
توی این دلواپسی های مدام
جز ترانه های زخمی چی دارم ؟
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰00000000۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
__________________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

محمدعلی(ایران اسلام) دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:11 ب.ظ http://iranislam.parsiblog.com

سلام
نه! ما دوستان رو فراموش نمیکنیم! سعادتمون کمه.

میدونید سعی میکنم به همه افرادی که در پستهای قبلیم نظر دادند سر بزنم. لذا اگه یکی از دوستان در یکی از پستها نظر نده متاسفانه جا میمونه مگر اینکه وقت کنم و به پستهای قبلتر سر بزنم.
در هر صورت شما ببخشید.
در مورد مطلب اخیرتون هم عرض کنم که من همیشه برام سئوال بوده که چرا وقتی کسی صادقانه حرف میزنه میگند چقدر بچه ای!!! همیشه میگفتم کاش میشد بچه بود. همون صداقت همون فطرت پاک و دست نخورده!!!

به هرحال دستتون درد نکنه.

به روزم
دخل و خرجت با هم جوره؟

تنها ترین تنها چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:07 ب.ظ http://yusofefatemeh.blogfa.com

ای خدای عرفه، ای خدای حسین(ع)
من این بنده گناهکارت جز تو و درگاه تو چه پناهگاهی دارم؟ مگر تو خود سرگذشت آدم را نفرمودی که آدم پس از خروج از جوار تو، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
چرا گریه می کنی ای آدم؟
و او جواب داد: چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
جبرئیل گفت: ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.
آدم پرسید: چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منا برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل به هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد
" سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم
لا الهَ الاّ اَنْتْ جز تو خدایی نیست
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی کار بد کردم و بخود ظلم نمودم
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی به گناه خود اعتراف می کنم تو مرا ببخش
اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ که تو بخشنده مهربانی "

سعید جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ق.ظ http://www.saeeddolaty.blogfa.com

اگه تونستی معصومیتت رو دوباره بدست بیاری بازم بنویس...
میتونی؟؟؟؟؟؟؟
کار سختیه...
ولی امکان پذیره
ثابت کن که میتونی......
از این حرف ها منم زیاد زدم.....
نه تنها من....بلکه هممون...
اما بازم......
بماند....
امیدوارم موفق بشی...

عرفان جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام
کو؟
من منتظر مطلب جدیدم
زود باش زود باش
یه حرفی رو از ته وجدانم دارم می گم
این وبلاگتو خیلی دوست دارم

نسرین شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:44 ق.ظ

سلام.
خیلی دوست دارم بدونم کی هستی و چند سالته؟ ولی خیلی واسم جالبه اولین بار هست میام تو اینجور جاها واقعا جای خوبی هست

گُل دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:50 ق.ظ http://evgul.blogfa.com

نوشته جالبی بود.شاید باورت نشه اما اشک رو از چشام جاری کرد.
نوشتن نامه های بچه ها خیلی ایده ی خوب و جالبی بود.مرسی از حالِ و احوالِ خوشی که به ما دادی!

هم نفس سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ

کاشکی واقعاٌ دوباره می تونستیم بچه بشیم.

آزاده سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ق.ظ

بی خیال بابا .. کی گناه رو تعریف کرده؟؟؟؟ گناه پیش خدا مفهومی نداره.. خداتو اشتباه گرفتی ... دور خودتو خدا حصار مکه و مدینه نکش.... خدای واقعی خدای جنگل های آمازون و آفریقای دورم هستااااا. خدای ۶ میلیارد نفر با اندیشه های روشن..... مگه چیکار کردی فوقش به جنس مخالفت محبت کردی... غیر از اینه؟؟؟؟

حبیب اسدی فرد سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ق.ظ

واقعاً گریه ام گرفت من 24 ساله هستم یادی کودکی خودم افتاد اون وقتا که وقتی از مدرسه می آمدیم و تو کوچه ها بازی می کردیم چه پسر و چه دختر برای ما هیچ مفهومی نداشت فقط بازی کردن را دوست داشتیم ولی الان که بزرگ شدیم احساس دلتنگی برای کودکی ام را دارم واقعا برای دوران کودکی ام دلم تنگ شده.

رها دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام دوستم خدای من دلم برانت تنگ شده تو نزدیکمی ومن دنبالت میگردم دلم واسه خونه ات مدینه و حال هواش تنگ شده میشه دوباره صدام کنی این روزها خیلی حالم بده دارم کم میارم دیشب یکی از بجه ها گفت برم بیش روانشناس و مشاوره بگیرم نمیدونم چیکار کنم دارم بد میشم ۰دوستم ببخشید که سرتو به دردمیارم ۰دوست دارم

مبینا جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ب.ظ

سلام. کاش تمام معذرت خواهیارو خیلی راحت گفت و طلب بخشش کرد. اما گاهی درجات گناه خیلی بیشتر از یه عذر خواهیه. دلم هواشو کرده اما روی معذرت خواهی ندارم.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد