... سلام خدا. من خوبم

فقط برای خدا ...

... سلام خدا. من خوبم

فقط برای خدا ...

نامه ساره

سلام خدا. من خوبم.

ولی من خوب نیستم. خانم معلممون گفته بگم خوبم.

ولی میدونی خدا دیشب بازم مامانم و بابام دعواشون شد. خیلی دعواشون شد. من خیلی ترسیدم. مامانم واقعا قهر کرد رفت خونه بابا بزرگ. به بابا گفت میای و تکلیف منو روشن می کنی.

خب خدا من چیکار کنم؟ عمه میگه بابات مامانتو طلاق میده و یه مامان خوب برات میاره. ولی خدا من مامان خودمو میخوام. امیر محمد دیشب خیلی گریه می کرد. تا صبح نخوابید. منم کنار تختش نشستم و گریه کردم. امیر رو که میشناسی خدا. یادته همون داداش کوچولوم که سه سال پیش تو بیمارستان به دنیا اومد. یادت اومد؟

خدا، خانم معلممون میگه اگه به "شما" بگیم "تو" ناراحت نمیشی. راست میگه؟

میگه تو خیلی مهربونی. حتی از مامان و بابا هم مهربونتری. میگه تو بچه ها رو خیلی دوست داری و به حرفهاشون گوش میدی.

خب خدا منم بچه هستم. 11 سالمه. امشب که دارم برات  نامه می نویسم فقط میخوام بهت بگم که خیلی دوستت دارم. خانم معلم گفته می تونم برای تو نامه بنویسم و باهات حرف بزنم. خدا تو حرفهای منو می شنوی؟ ولی من که صدای تو رو نمی شنوم. شاید داری یواش حرف میزنی. اونروز که فکر کرده بودم تو خوابی ولی خانم معلم گفت خدا که نمی خوابه. پس اگه بیداری حرفهای منو میشنوی؟ برات نامه نوشتم. کی میخونیش؟ میخونیش حتما؟

پس یه چیز دیگه هم بنویسم. خدا من به تو میگم تو هم به بابا و مامانم بگو که من دوتاشونو دوست دارم. من میخوام هم مامان داشته باشم هم بابا. مثل همه دوستام. مثل آیلار و زهرا و پردیس. اونا هم مامان دارند هم بابا. تازه مامان و باباشونم با هم دعوا نمی کنند. دلم برای خودم و امیر می سوزه. چون دیشب نه من شام خوردم نه امیر. بابا گفت به جهنم که شام نمی خورین. برین تو اتاقتون و بیرون نیاین.

خدا به مامان و بابام بگو ولی دعواشون نکن. چون اونوقت مامانم گریه می کنه. منم گریه می کنم.

خدا من تو خیلی دوست دارم. به خانم معلممون هم گفتم. خانم معلممون هم خیلی دوست دارم. چون همیشه به حرفهام گوش می ده. وقتی گریه می کنم بغلم می کنه و دعوام نمی کنه.

خدا من که گریه می کنم تو ناراحت نشو. دلم برای مامانم تنگ شده. می ترسم بابام یه مامان دیگه بیاره.

من یه بار دیگه هم برات نامه می نویسم.

 

ساره ابراهیمی _ کلاس پنجم

 

نظرات 76 + ارسال نظر
یاسمن شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:55 ق.ظ http://www.yasi5.blogfa.com

دردناکه !

هاجر شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ب.ظ http://w

سلام ساحل خانم .
خوبی ؟
ممنون که به وبلاگم سر زدی .
می خونم . حتما و نظر می دم .

تقی شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 06:01 ب.ظ

این انشاهای بچه های ایتالیا در باره مذهب است
http://xardali.blogfa.com

یه نفر دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:18 ب.ظ http://www.asemanidigar.blogfa.com

سلام. وبلاگ قشنگیه . خسته نباشید.

میثم دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:39 ب.ظ http://yarane59.blogfa.com

سلام دوست عزیز
اینقدر این انشا زیبا و خودمونی بود که حرفی باقی نمیزاره
ای کا شما هم مثل بچه ها بودیم
یا علی مدد

سارا سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ق.ظ http://www.sayeyiibienteha.persianblog.com

همیشه درون چشمهای زیبایت
جایی برای نگرانی های مادرت باقی بگذار
باز هم به من سر بزن
خوشحال میشم
پست جدید می ذارم

طلبه ای از نسل سوم سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ب.ظ http://www.talabeh3.persianblog.com/

سلام ... ای خدای محترم نامه های ما را هم بخوان ... (همان روزها آمدم اما صفحه وبلاگ باز نشد) ... جویبار لحظه هاتان جاری یاعلی

هاجر سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.analis.persianblog.com

سلام
نامه ی این کوچولو های معصومو خوندم و نامه ی ساره خانم هم که خیلی غمگین بود .
امیدوارم که خدا مشکلشو حل کنه هرچه زودتر

پاییز پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.thy-fall.persianblog.com

سلام ... خوشحالم که سه شنبه قم می ایین ... من تمام سعی خودم را می کنم که بتونم لااقل سه شنبه خودمو به قم برسونم چون به شدت مشتاق دیدار و گفتگو هستم. اما ... اما اگه خدا نخواست و بی بی ما را نطلبیدن شما به جای ما نائب الزیاره باشین... اما ... اما ای کاش بشود که بیایم. شاید زیارت و دیدار روی دوست شور و نشاط را دوباره برگرداند.

ستاره دریایی پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 ب.ظ http://setaredartaei.blogfa.com

سلام
نمیدونم چرا به معلم بودنتون حسودیم میشه
الانم هر چی بگم در راه رضای خدا نیست از سر حسادته
برای همین هیچی نمیگم
یا علی

شهلا نوری پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:27 ب.ظ http://www.wlsaz.blogfa.com

شما چه فکر می کنید؟

مرضیه پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:04 ب.ظ

سلام عزیزم
خدا خیلی مهربونه و هیچ وقت بنده هاشو تنها نمی زاره مخصوصاْ شما ها رو

مقداد شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ب.ظ http://www.rahelan.mihanblog.com

سلام

خیلی جالب بود!!مخصوصا نامه ساره



بازم طرفای ما بیا



یا علی

آقا معلم یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ق.ظ http://www.mualem.blogfa.com

سلام...
من هم از اشنایی با شما خوشحال هستم...
این نامه ها از کجا اومده؟ از ذهن خودتون یا واقعیه؟... هر چند زیاد تفاوت نمی کنه!.. چون به هرحال واقعیاته.....
نتونستم تا آخر بخونم....یعنی طاقت نیاوردم...
..........
بازم میام

مریم (از دریا تا آسمان) یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:42 ب.ظ http://ardvisoor.persianblog.com

سلام مطلبی فوق العاده بود:)

محمدرضا مصدق پور شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ

واقعا دل منو خون کردی
ای خدا ی میشه تمام مظلوما رو با خودت ببری
ای خدااااااااااااااااااااااااا

سلیم چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:34 ب.ظ http://salemna.blogfa.com

سلام ساره جان !
اسم تو هم ساره است و اون که من دوستش دارم اون هم ساره نام دارد اما میان تو و او زمین و آسما فاصله است تو چقدر با احساسی اما او.......... سری بزنی

حامد چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ

ساره جون:عزیزم من امروز نامه شمارا خوندم خیلی زیبا بود مثل اسمت امیدوارم همیشه تو همه طبقات موفق باشی همراه با پدر و مادر مهربونت.

فرنوش دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://www.sok0o0o0t.blogfa.com

سلام
چه خوبه که هنوز اونقدر خدا عاشقته که میتونی باهاش حرف بزنی...
قدرشو بدون.کم چیزی نیست.

حالا به مناسبت محرم:
قال على (علیه السلام): هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم من کان بعدهم.
حضرت على (علیه السلام) روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود:
اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند. تهذیب، ج 6، ص،73 و بحار، ج 98، ص .116


محرم حسینی تسلیت...

[ بدون نام ] شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ

همه خدا رو حس میکنیم در اعماق وجود

marzi سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:12 ب.ظ

enghadr delam gerefte ke faghat khoda midoone,in nameharo ke khundam kheyli gerye kardam,vase manam kheyli 2a konid,ishala khoda hajate hamaro mide

هستی جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام ساحل جون واقعا اتفاق دردناکی امیدوارم خدا به این بچه های معصوم کمک کنه...

عسل سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ

ساره جون منم واست دعا میکنم انشاالله درست میشه خدا با ماست..

محمد جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ق.ظ

اینو با تمام حسم میگم.میتونم با جرات بگم.دو حالت هست.یا خدا کلا نیست.یا به هر دلیلی بی تفاوت از کنار همه ی این نامه ها میگذره. اما خب خوبی که این نامه ها دارن اینه که شاید بعضی بزرگتر ها رو احساساتی کنه و یا به فکر فرو ببره.یه دنیا ممنون بخاطره احساسات پاک شما و بچه ها.

هومن جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ق.ظ http://barani-16

سلام ،نظرات خوندم ولی به موضوع یه جور دیگه میشه نگاه کرد خدا خودش میدونه داره جکار میکنه وجی به نفع کیه منم مثل شما معلمم وهر موقع درد دل بجه ها رو میشنوم هیچ وقت گولشون نمیزنم جون دعوای این زن وشوهر هم کار خداست امیدوارم شما هم تجدید نظر کنید با تشکر

ابتسام شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ

الان 5 سال از اون روزا میگذره و من تازه این نامه رو دیدم ولی از عمق جانم غمگین شدم چرا که مامان باباها چه بی پروا و بی رحمانه همیشه دنیای زیبای حقیقی رو با حرفهاشون خراب کردند دنیایی که ما خوب می دیدیم اگه اونها انقدر خودخواهانه از ما نمی گرفتندش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد