... سلام خدا. من خوبم

فقط برای خدا ...

... سلام خدا. من خوبم

فقط برای خدا ...

سلام خدا

 

خیلی وقته دلم می خواد باهات حرف بزنم.

 

می خوام از خیلی چیزا برات بگم.

 

 از خیلی چیزایی که اگه بنده هات بشنون منو دارم می زنن.

 

خیلی چیزایی که فقط تو تحمل شنیدنشونو داری.

 

 اگه بشنوی هم فقط سکوت می کنی.

 

 اخم نمی کنی. قهر نمی کنی. روتو از من بر نمی گردونی.

 

بهم نمی گی برو دیگه دوستت ندارم. بهم  گیر نمیدی.

 

 نمی گی به فلانی و فلانی نگاه کن.

 

پس چرا اونا مثل تو نشدن. مگه اونا نمی تونستند مثل تو این

 

کارها رو کنن. پس چرا جلوی خودشونو گرفتن. و تو نتونستی.

 

می دونم اگه این حرفامو به تو بگم نمیری به بقیه بگی.

 

 به سراغ دوستام نمی ری بهشون بگی دیگه با این بنده ناشکر و

 

گناهکار قطع  رابطه کنین. می دونم نه به مامانم میگی نه به بابام.

 

آخه مردمو که می شناسی تا یه چیزی میشه فورا میرن

 

 همه جا آبروی آدمو میبرن. مثل فلانی و فلانی که اصلا

 

دهنشون قفل و بند نداره. آدم می ترسه جلوشون ظاهر بشه.

 

فقط آخرش زیر لب میگی اینا رو که می دونستم!

 

منم تعجب می کنم که تو می دونستی و ...

 

ای کاش زودتر از این شناخته بودمت.

 

حالا دیگه با خیال راحت باهات حرف میزنم.

 

فقط ... فقط ...

 

میدونی چیه؟ دنیال یه وقت می گردم. یه وقت مناسب.

 

یه وقتی که فقط مال من باشی.

 

یه وقتی که احساس کنم مهربونتر از همیشه ای.

 

یه وقتی که بخشنده تر از همیشه ای.

 

به به! کم کم داره بوی ماه مهربونیات میاد. بوی ماه رمضون!

 

چقدر انتظار کشیدم. چقدر منتظر این روزا بودم.

 

حالا که یواش یواش داریم بهش نزدیک میشیم

 

دلم میخواد داد بزنم ... از ته قلبم ... با همه

 

 وجودم ... بهت بگم: بخخدا دوستت دارم... خیلی زیاد...

 

ولی بازم یادم به گناهام میفته و خجالت می کشم.

 

آره خدا، من خوبم، ولی تو باور نکن...

 

 

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
بارون جمعه 7 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:30 ق.ظ http://man-o-baroon.blogsky.com

خدا همیشه مهربونه...همیشه مال خودته...همیشه برات فرصت داره...حال تو هم خوبه...خودت باور کن...همیشه خوب باشی...

نسرین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام .. خوش به حالت که میتونی با خدا حرف بزنی

عاطفه یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ

سلام نمی دونم چی داری تو دلت که جرات نمی کنی به ادما بگی ولی این را خوب می دونم که رفیقی پیدا کردی که رد خور نداره شفیقی که حتی وقتی فکرم بهش نمی کنی به یادت تنها کسی که تورو فقط واسه خودت میخواد نه برای خودش این که ما ادمیمو اون جانان ماست .با یاری که پیدا کردی رفیق باش شفیق باش وقتی ام که دلت اسمونی شدو حرف زدی از قول من بگو خیلی دوسش دارم جواب دل شکستمو بده ای تنها کسم ای جانان من ای مهربان خدای من مرا عاشق کن عاشق تر از این که هستم ای تمام کسم دوستم بدار.موفق باشید.

سارا چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ

واقعا زیبا نوشته بودی.وقتی داشتم میخوندم کلی گریه کردم.اخه منم تقریبا با تو همدردم.التماس دعا مخصوص

مریم یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ق.ظ

سلام خدای عزیزم منو میشناسی ؟همونم که سالهاست داره سعی می کنه به تو نزدیک کنه خودشو ولی باز شیطون نمیزاره و اینکه تو نمی خوای خودتو بهش نشون بدی انگار بهم اعتماد نداری خدایا بسه دیگه کمکم کن ازت دور نشم کمکم کن خدای عزیزم که جز تو هیچ کی وندارم کمک کن انقدر بهت نزدیک بشم که شفای ابجیم و بتونم ازت بخوام شفای بابامو خودمو ومشکلات زیادمونو ...که خودت بهتر می دونی خدایامن تحمل درد کشیدن ابجییمو ندارم تحمل ...بابام تحمل بدبختیهای خودم ...به اندازهی کافی کشیدیم خدایا حاجتمامو به حرمت همین شبا بده خواهش میکنم خیلی دوستت دارم.خیلی .یادت نره منو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد